
اینقد زود شرطارو نرسونیننننن😂🤍
کلاس بالاخره به پایان رسید و اونها به سمت کلاس بعدیشون راه افتادن: _هیونگ کارت خوب بودا _کار تو هم خوب بود جونگینی _آره،انگشتام واقعا به فنا رفتن! _عادت میکنی الان چطورن؟ _بهتره ولی سوزشش عاههه خیلی زیاده اون منفی های(من فحش بلد نیستم چی بگم الان؟😂😔)بی لیاقت حقشونه همچین سوزشی رو تحمل کنن _او او انقد تند نرو با اینجور حرف زدن فرقی با اونا نداریم _درسته و وارد کلاس بعدیشون شدن. برای این کلاس به جای ی فضای آروم وارد ی اتاق نسبتا بزرگ شدن صندلی وجود نداشت و زمین با کفپوش های نرمی پوشونده شده بود همه به صورت دایره واری توی اون اتاق و کنار دیوار ایستادن البته مثل کلاس قبلی یادشون نرفت ک کفشاشون رو در بیارن(چرا اینو گفتم؟😂😀) بعد از پر شدن کلاس مربی شوند وارد شد.ی خانم تقریبا ۳۰ ساله بود که موهاشو گوجه ای پشت سرش بسته بود و با لباس های ورزشی سفیدش وارد شد با صدای بلند و رسا ولی نه اذیت کننده گفت: (سلام بچه ها من مربی سونگ هستم حمله رو بهتون آموزش میدم) (کل کلاس)سلام مربی _مگه نون نخوردین با این انرژی هیچ کاری نمیتونین بکنین بزارین حنجرتون بفهمه چقد بلند میتونه از خودش صدا تولید کنه! (کل کلاس با صدای بلند)سلام مربی _خوبع حالا شد اول گرم کنین مثبت دست و پا شکسته به درد نمیخوره(اینو با خنده و برای شوخی گفت)دو دور دور زمین ببینم چیکار میکنین! بعد دو دور توی اون زمین کلاس با صدای نفس نفس ها ۲ دقیقه استراحت گرفت
_جونگین...هه... بنظرت...هه....چرا....انقد...زیاد بود؟ _عاههه... نمیدونم...هه....هیونگ...ولی...خیلی زمین .... بزرگی...هه... بود (خب خب بچه ها چطور بود؟ صدای نفس نفس سالن رو پر کرده بود (خب،خب،خوشحالم پس حسابی گرم شدین کسی هست که توی رشته رزمی کمربند خاصی داشته باشه؟ هیچکس درستشو بلند نکرد تا اینکه هوسوک به خودش اومد و گفت: _بله من...مربی _خب بیا جلو ببینم آقای؟ _هوسوک هستم جانگ هوسوک _اوووو جانگ هوسوک معروف بفرمایید ببینم چیکار میکنین _(تعظیمی کرد و به سمت مربی که حالا وسط کلاس ایستاده بود راه افتاد)ممنونم ازتون _خب آقای جانگ کمربند چه ورزشی رو دارین؟ _کمربند مشکی تکواندو _تاثیر گذاره میتونین با من مبارزه کنین؟ _(هوسوک لبخندی زد و گفت)با کمال میل! بعد از نیم ساعت مبارزه سخت و البته تشویق نیرانش ها(در عحبم هیچکس درباره نیرانش سوالی نکرد :-)قبلاً دربارش توضیح دادم؟فکر نکنم...) مبارزشون با تساوی به پایان رسید. _قابل تحسین بودین آقای جانگ _همچنین و با تعظیمی مبارزه رو به پایان رسوندن +خب نیرانش ها ایشون از این به بعد دستیار من حساب میشن درنتیجه مورد احترامتون باشه (چشم مربی) +یک ربع دیگه مونده میخوام اصول اولیه رو بهتون آموزش بدم آقای هوسوک شما میتونین برگردین سر جاتون _چشم ممنونم یک ربع گذشت و به طرز جالبی همه از این کلاس راضی بیرون اومدن مربی خیلی خانم خوش برخوردی بود و با شوخی های به موقعش همه کلاس رو میخندوند و نمیزاشت جو خسته کننده بشه.این کلاس رو هم به پایان رسوندن و به سمت کلاس بعدی راه افتادن _هیونگ!بهم نگفتی بودی! _عاه جونگینی چیزی نبود که،بعدشم مگه وقتی داشتم ک بگم؟ _هیونگ...کمربند مشکی تکواندو بوددد _(خنده با صدای بلند)هی هی بزرگش نکن _عاهعه _کلاس بعدی چیه؟ _ترمیم _فکر کنم سخت باشه _امیدوارم نباشه خیلی خستممم _جونگینی ی ذره دیگه تحمل کن باشه؟ :′)
_(میخنده)فقط یه خاطر تو هیونگ و وارد کلاس بعدیشون میشن. این کلاس کاملا شکل کلاس های دبیرستان بود نیمکت های تک نفری کنار هم چیده شده بودن و روشون کتابی با جلد _ترمیم،مهمترین عمل بعد نقشه و حمله اثر پارک سی هون_ وقتی همه روی نیمکت ها جا گرفتن و نشستن استادشون وارد شد(#پاره_ای_از_توضیحات:خب اینجا چون کار عملی آنچنانی انجام نمیگیره مربی خطاب نمیشه استاد صدا میشه اوکی؟) _سلام بچه ها _سلام استاد _ممنونم بشینین _کتاب هارو ورق بزنین تا فقط چشمتون بخوره به صفحات کتاب برای کار توی خوابگاهه توی کلاس فقط به توضیحات من گوش میدین _چشم _خب بچه ها اگه به ترتیب کلاس هاتون نگاه کنید ی ترتیب هوشمندانه ای رو میبینین اول نقشه میکشین،دوم حمله میکنین،سوم جنگزده هارو _ترمیم_ میکنین این کلاس خیلی مهمه پس حواستونو جمع کنین.بدنتون فقط ی کالبده برای روح یعنی با باند و چسب ضخم نمیتونین آسیبی که یک منفی بهتون وارد رو درمان کنید پس جعبه کمک های اولیه رو بندازین دور.وقتی یک منفی شما یا هم رزمتون رو زخمی میکنه شما باید بلد باشین از خودتون مایه بزارین و درمانش کنید از کسی که زخمی شده انتظاری نمیره که خودشو درمان کنه چون روحش مشغول کنترل قسمت های دیگس که تخریب نشه پس توان اینو نداره برای همین زمانی که وارد مسابقات بین سازمانی میشین نباید یک لحظه هم همرزمتون رو تنها بزارین اگر این کار رو بکنین ممکنه دیر بهش برسین و روحش تخریب بشه و اون همرزم رو از دست بدین خوشحالی که ما داریم اینه که پس از مرگ تناسخ انجام میشه و باز هم مثبت به دنیا میاد ولی خب تقریبا همتون میدونین چه دردی داره وقتی عزیزتو از دست میدی پس نزارین این اتفاق بی افته.حالا شما پاسخ بدین آقای یانگ اگه هم اتاقیتون زخمی بشه و خودتون هم زخمی شده باشین باید چیکار کنید؟
_(جونگین از جاش بلند بلند شد و گفت)عام خب استاد اگر کسی اطرافمون بود ازش کمک میخوایم که اول کسی که حالش بد تره رو درمان کنه و بعدش به خودم میرسم نجات جون اون فرد از من مهم تره _درسته،آفرین همون چیزی که انتظار داشتم _(تعظیمی به نشونه تشکر)ممنونم(و سر جاش میشینه) _بدی کلاس ترمیم تایم ۳۹ دقیقه ایه اونه حدودا آخراشه کتاب هاتون رو بردارین و مطالب فصل اول رو کامل مطالعه کنین خسته نباشید کلاس تمومه همه یه سمت در حرکت کردن _جونگین واقعا حال اون کسی که حالش بده رو به خودت ترجیح میدی؟ _آره هیونگ معلومه که آره _این کار خیلی سخاوتمندانه ایه چرا؟ _نمیدونم توی وجودم هست انگار ی چیزی بهم میگه که این کار درسته _(موهاشو بهم میریزه)معلومه که درسته _فقط یکساعت استراحت واقعا؟!!!! _جونگین غرغرو برکشتتت _آه هیونگ کنار بیا که کمه _باشه باشه بیا بریم و با کارت درو بازکردن و وارد اتاقشون شدن.
اینم از اینننن:′) سوالی داشتین توی کامنت ها بپرسین:]
همین دیگه بایییی🤍✨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های مای بیوتیفول ریدرز•-•🐬💜
پارت⁷داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهتون بگم که بخونین و لذت ببرین🌝💛
حمایت یادتون نرههه•~•🔥🧡
میشهتویلینکهایزیربهجعونناریرایبدهی-؟^^
https://testchi.ir/polls/86006
https://testchi.ir/polls/85994
واقعابهرایتنیازدرملاولی^^🥲🍓
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت⁷داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🔥🧡
بفرما،پارت دوشم بعد همونه دستت هم درد نکنه💀🌹
اوک تنکیو✨💛
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت⁷داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🧡
https://testchi.ir/tests/791896
فرصت؟عالیبود
🤍✨
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت⁷داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب🔥🧡
وای ملسییییی
آقا یکی اینکه داستانت خیلی قشنگ بود،منم داستان نوشتم اگه دوست داری ببینی چیه لینکش رو برات میزارم🗿🦻،فقط چه تند تند داستانو مینویسی من ۲ پارت ازش درست کردم! 😔💅
چون از قبل نوشتم😹🤍
لینکش رو حتما بزار•-•